جدول جو
جدول جو

معنی روز گذاردن - جستجوی لغت در جدول جو

روز گذاردن
(اَ تَ)
گذرانیدن روز. روز بسر بردن: علاق،آنچه بوی روز گذارند از علف و قوت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باز گذاردن
تصویر باز گذاردن
گشاده گذاشتن، گشوده گذاشتن، واگذاشتن، باز گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ تَ)
وقت گذرانیدن. گذراندن روز
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز گذاردن
تصویر باز گذاردن
گشاده گذاشتن گشوده گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو گذاردن
تصویر فرو گذاردن
ترک کردن از دست دادن، مضایقه کردن کوتاهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو گذاردن
تصویر فرو گذاردن
((~. گُ دَ))
ترک کردن، رها کردن، اهمال کردن، کوتاهی کردن
فرهنگ فارسی معین